سرگرمی های پنجره مجازی
سرگرمی های پنجره مجازی


نقل است که مولانا از دو چیز بسیار می‌ترسید: ‌ «‌ اول مرگ و دوم از خودش، آنگاه که عصبانی می‌شد!!!»

نقل است روزی او را پرسیدند: «یا عطار! بزرگ‌ترین نقطهٔ قوتتان چیست؟!» پاسخ داد: «بی‌خیالی‌ام و این‌که هیچ چیز را جدی نمی‌گیرم!» پس پرسیدند: «بزرگ‌ترین نقطه ضعفتان چیست؟!» پاسخ داد: «بی‌خیالی‌ام و این‌که هیچ چیز را جدی نمی‌گیرم!» پس حکمت این دو پاسخ یکسان را از او جویا شدند. مولانا پاسخ داد: «بزرگ‌ترین نقطهٔ ضعفم را، بزرگ‌ترین نقطهٔ قوتم می‌دانم!» پس مریدان که از این سخنان متناقض چیزی درنیافته بودند، هوار‌ها کشیدند و چون اسبان سرکش برمیدند و از آن پس به کنج عزلت بخزیدند!!!

آورده‌اند که مولانا از آغاز، از جنب و جوش گریزان بود و دوست می‌داشت تا بیشتر در گوشه‌ای بنشیند و بخسبد و با دورکاری امور محوله را پیش برد! از جمله آنکه گویند فصل زمستان بود و بادی سرد از بیرون وزان بود و رضا از این سرما بسی لرزان بود! پس او را گفتند: «چرا در را نبندی؟! مگر، نبینی که هوا بس ناجوانمردانه سرد است!» پس رضا خمیازه‌ای کشید و پاسخ داد: «حالا گیریم که در را بستم! با این کار هوای بیرون گرم می‌شود؟!» و مریدان از این حاضر جوابی او دم گرفتندی و اندکی بعد جملگی گرم شدندی!



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





ارسال در تاريخ یک شنبه 30 بهمن 1390برچسب:, توسط mz